۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه

خشونت علیه زنان سدی در راه رسیدن به برابری


حافظ اصلی روابطی که بر پایه قدرت نا برابر و حکومت سیاسی تن شکل گرفته، خشونت است . خشونت را می توان به سه دسته تقسیم کرد . خشونت خانگی ، خشونتی که در محیط کار و جامعه وجود دارد و خشونتی که دولت ها در بازداشت گاه ها و زندان ها اعمال می کنند.

خشونت علیه زنان به شکل تجاوز جنسی، کتک زدن، زنای با محارم، آزار جنسی که گاه به شکل پورنوگرافی است، دیده می شود که از این طریق مردان علاوه بر تن زنان نهاد های اجتماعی را تحت کنترل خود قرار میدهند.

"خشونت علیه زنان چند اسطوره را در مورد زنان خنثی میکند ، از جمله این اسطوره هاست که قربانیان خشونت خواستار یا برانگیزده خشونت هستند یا اینکه زنان کتک خورده خواهان مردی هستند که دست بِزَن داشته باشد"(1)

«آدرین ریچ» زن ستیزی را دشمنی و خشونت سازمان یافته، نهادینه شده و شکل عادی به خود گرفته علیه زنان تعریف می کند .

«گیل روبین» انسان شناس امریکایی نظام جنسی و جنسیتی را مبادله ای متقارن می داند که مردان همواره زنان را مبادله می کند و هرگز عکس این اتفاق نمی افتد . علاوه بر این روبین می گوید تقسیم جنسی کار منافع مردان را و نه زنان در عمل مبادله تضمین می کند.

خشونت علیه زنان ابزاری است برای تابع ساختن و وابستگی زنان که به طور ایدئولوژیک در جامعه نهادینه شده است . تبعیض جنسیتی از جمله خشونت های نهادینه شده در اجتماع و نظام حقوقی است . در دولت، قانون و نظام کار قوانین متعارضی را به وجود می آورند که به زندگی زنان شکل و جهت می دهد و مبارزات آنها را قالب بندی می کند .وجود همیشگی زنان در بحث های سیاسی و بحث هایی در مورد تبعیض اجتماعی می تواند نتیجه تقسیم کار باشد که باعث م یشود زنان وجود خود را در جامعه به عنوان بخشی عمده از نیروی کار دریابند.

راه حل انگلس که می گوید جذب کردن زنان به بیرون از خانه و به بازار کار ضروری است که به این ترتیب مانع از محدود شدن زندگی شان به کار خانگی و خصوصی شدن می شود.آموزش به معنای پرورش و تربیت است که در نهادهای اجتماعی که به رهایی تلاش می کنند هم به وضوح دیده می شود.

منشا شکل گرفتن نظریه ها و جنبشهای حقوقی زنان از وقتی است که زنان متوجه شدند که تجربه های فردی شان از خشونت مردان، مبنای عینی در جامعه و قانون و منشا در نظام های حقوقی دارد.رشد آگاهی جمعی زنان فرایندی است که توسط کمپین ها و انجمن ها به قالب فرهنگی زنان تزریق شده و نیروی زنانه را ثابت کرده و به کار می گیرد و از طریق افزایش سطح رفاه ، آموزش و ارتقای فرهنگی و خودآگاهی بیشتر در کاهش خشونت تلاش می کنند.

همان گونه که دولت ها میتوانند در خشونت ناشی از قانون نقش مستقیمی داشته باشند همچنین در مهار کردن خشونت از طریق قانون هم می توانند نقش پررنگی بگیرند.حکومت های مدرن از طریق قانون شکل میگیرد و اختیار آن به صورت قانونی به دست دولت میرود.

خشونت علیه زنان سدی در راه رسیدن به برابری ، صلح و پیشروی و پیشرفت است.

پی نویس :

1. فرهنگ نظریه های فمنیستی ، مگی هام ، ترجمه ، فیروزه مهاجر.نوشین احمدی.فرخ قره داغی


منتشر شده در کانون زنان ایرانی




هیچ نظری موجود نیست: