۱۳۹۰ اسفند ۱۵, دوشنبه


هی سه روز این پشتِ سر هم تو خواب و بیداری بخونه و هی من دلم تنگ بشه. دلم بگیره حتی دلم بخواد موهامو پوش بدم و زیرلب با نگاه به سقف بخونم و با غلظت برقصم، خرامان خرامان با دامن کلوش پر چین این سو و اون سو برم و ناز بریزم. اصلاً عجیب نیست که من با این آهنگ غم‌باد بگیرم و حتی بخوام گریه کنم. اصلا عجیب نیست!

هیچ نظری موجود نیست: