۱۳۹۱ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

از زهرا حسینی

این روزها، روزهای نوشتنه. باید بنویسم تا یادم بمونه که از یک باتلاق کسل به یک دریاچه خوش‌رنگ و لعاب رسیدم. البته این‌ها هیچ‌ کدوم وضعیت کنونی من نیست، نه اسیر باتلاقم و نه شناور روی سطح آب دریاچه. این روزها فقط کسل‌م. هیچ سرگرمی شیرینی برام وجود نداره. دلم به کار خوشه که خب چند روزی در هفته رو "آف" ام که همین تعطیلی‌ها باعث می‌شه کسالت بهم هجوم بیاره. این شهر بد و کسل کننده است. آدم‌هاش، آب و هواش، بی‌ماشینی، زمین‌های پهن و مزخرف. سیستم اتوبوس و متروی افتضاح. در واقع همه‌چیز کسل کننده است. تنها همون استخر خوب مونده که خب نمی‌شه روز و شب هم درونش چرید.

تمام روز هم نمی‌شه فیلم دید، وبلاگ خوند و زبان تمرین کرد و هدف هی راه رفت. یک روزی مثل امروز که تصمیم می‌گیرم با سبزی‌های خشک کسل کننده قرمه سبزی درست کنم قدری سر حال می‌آم. از صدای جوشیدن خورشت کیف می‌کنم و حس می‌کنم که زنده‌ام، زندگی داره قدم می‌زنه تو اتاق‌ها و من می‌تونم دوباره آشپزی کنم. اصلاً یادم نیست آخرین بار کی قرمه سبزی پختم. شاید ده ماه پیش. اگر بیشتر نشده باشه. بگذرم. فقط بیست روز مونده تا از این شهر لعنتی فرار کنیم و برگردیم به شهر خوب زندگی [لبخند] برای اینکه وسایل‌ها رو با خودمون ببریم باید ماشین اجاره کنیم. کامیون‌های کوچولو که اینجا بهش می‌گن "تراک" شماره ده. شهر به شهر، ایالت به ایالت. حتی می‌تونیم چهار پنج روز در راه باشیم و فقط هشتصد دلار بدیم برای ماشین، رسیدن به مقصد و بردن وسایل‌ها. این یعنی سود برای اولین بار شاید. می‌شه به هر شهری که رسیدیم به "پایین شهر" هم سری بزنیم و جیشی بکنیم. سفر خوبی خواهد بود. باید خوراکی‌های زیادی با خودمون ببریم و متأسفانه قهوه فراوان که خواب به چشممون نزنه. چنین سفری در پیش داریم.

یک چیز دیگه؛ کم‌کم دلم داره فیس‌بوک رو پس می‌زنه، فضاش انگار آلوده است. وقتی بازش می‌کنم هم چشم‌هام می‌سوزه و هم سرفه‌م می‌گیره. پر از فحش و جنگ و شلیک و تو سر و کله زدن و حمله‌ور شدن به دیگری‌هایی که فراوان‌اند. همه مخالف‌اند و اندازه همه‌شون دیگری هست. دلم می‌خواد هر چیز مهمی که دوستش داشتم و اونجا نوشتم رو بذارم اینجا تو همون تاریخی که نوشته شده، بعد کم کم ببندمش، منتهی دی‌اکتیو نه، هنوز یه صفحه هست که دلمُ نزده. باید همه‌چیز رو ببندم، لابد همه رو ریموو  کنم بعد فقط اون صفحه باشه و من بشینم تماشا کنم. شاید.


هیچ نظری موجود نیست: