۱۳۹۱ دی ۱۶, شنبه

طلاق

جشن تولدش و من اونجا نيستم؛ امشب شب خوبى نبود با اينكه سعى كردند شادم كنند و رفيقى كه به ديدنم اومد اما اون عكس، با همون لبخند هميشگى شبم رو خراب تر كرد. بايد عادت كرد به اين اتفاق ها بعد از اين. مثل همين كه دو ساعت قبل بليط برنامه شب تولدم رو آنلاين خريدم. بدون هماهنگى.
وقتى حال من اينطوريه طبعا ابى هم داره مى خونه. ستاره پرپر مى كنى .. بى سرزمين گريه نكن.

هیچ نظری موجود نیست: