بافتنی
۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سهشنبه
روز اول خوشحالم .حتي روي زمين هم نيستم !
روز دوم آنقدر مهربان كه حتي پرنده هاي شكسته بال در نوشته هايم آشيانه ميسازن.
روز سوم آنقدر دلتنگ و مه آلود كه حتي با شنيدن نامت ابرچشمانم متراكم ميشود.
دستم را به سوي ماه دراز ميكنم تا ستاره هايش را از چارقدش بچينم اما نميتوانم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر