۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

جامدادی سورمه ای

یک تارِ موی سفید در جامدادی سورمه ای نگهداری می شود. همه چیز در جامدادی سورمه ای پیدا می شود، تکه تکه های دستمال کاغذی گذشته از تاریخ. هر چیز گذشته از تاریخی فاسد نیست. دستمال ها برای هر روز تازه اند. دستمال ها هر روز آواز می خوانند. از بس که جامدادی تنگ شده حوصله شان سر می رود.

بر سر قرص های نعنایی هوار می کشند و پِلیر* را می بوسند.

تازه از بس قطره قطره اش را کم می آورم .. هر روز آستین های لباس هایم را می کَنم، می پزم و می جَوم .. گمان می کنم هنوز ذره ای از دست ها، چشم ها، بال ها و مژه ها درونش پنهان شده اند. اما از من دوری می کنند. اما من می بینم .. می بینم.

...
player *

هیچ نظری موجود نیست: