در اين شب پاييزى
سرشار از كلمات تواَم من:
كلماتى جاودانه زمانوار، مادّهوار
كلماتى سنگين همچون دست
كلماتى درخشان به سان ستارهگان.
از دلت از سرت از تنت
كلمات تو به سوى من آمده است:
كلمات تو پربار از تو
كلمات تو، مادر
كلمات تو، زن
كلمات تو، دوست
سرشار از كلمات تواَم من:
كلماتى جاودانه زمانوار، مادّهوار
كلماتى سنگين همچون دست
كلماتى درخشان به سان ستارهگان.
از دلت از سرت از تنت
كلمات تو به سوى من آمده است:
كلمات تو پربار از تو
كلمات تو، مادر
كلمات تو، زن
كلمات تو، دوست
كلماتت اندوهگين بود و تلخ
كلماتت شادمانه بود و سرشار از اميد
كلماتت شجاع بود و قهرمانوار
كلماتت آدميان بودند.
كلماتت شادمانه بود و سرشار از اميد
كلماتت شجاع بود و قهرمانوار
كلماتت آدميان بودند.
..
کپی رایت؛ شعر را از دستان ناظم حکمت در هفت صبح قاپیدم. جنازه اش را بوسیدم، پاییز و تابستان ندارم که، بی هیچام، بی کلمه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر