۱۳۹۱ شهریور ۶, دوشنبه

پنج عصر

وقتی حالت خوبه و آشپزی می‌کنی می‌خوای همه‌ش رو زود بخوری انگار قارچ گنده آخر بازی، که باید بپری رو دیوارهای نیمه وسط چمن‌ها و بخوریش، مونده تو اون غذا، می‌خوای یه تیکه ازش بخوری و بری مرحله آخر اما وقتی حالت خوب نیست و آشپزی می‌کنی دلت نمی‌خواد اون غذا آماده بشه وقتی هم که آماده بشه دلت می‌خواد بمونه همون گوشه رو اجاق و سرد بشه و بعد از چند ساعت هم بریزیش بیرون. انگار اون غذا هم ناراحته حتی اگه لوبیاپلو باشه، اما من آدمی نیستم که دلم بیاد چیزی رو دور بریزم :) 

هیچ نظری موجود نیست: