از همه این حرفها گذشته، کاش هر آدمی فرصت این رو داشت که کسی که کنارش بیبهونه شاده رو پیدا کنه، دستش رو سفت بگیره و با هم برن تو یه خونهی نقلی و دنج زندگی کنن. تا کی؟ کاش تا ابد، اما اگر ابدیت هم براشون غیرممکنه، لااقل تا روزی که عشقشون زنده و رنگی و پرهیجانه. بعد هم یکشنبه شب خنکی که نشستن تو یه رستوران محلی ویتنامی و سوپ میخورند، تو چشم هم نگاه کنن و بگن که چه شادن از اینکه پیش همهان و غصه خداحافظی ندارند. بگن که چهقدر از زندگی کردن با هم خوشحالان، خوشبختان و حالشون خوبه. حتی اگر هفتهی قبل هنگام تماشای فیلم هم همهی این جملهها رو تکرار کرده باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر