۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعه

پرچین

دردی که تایید آتشفشانِ بی نهایت داغ و خروشان است، نیاز به پزشک ندارد. درد خودش را روی آسفالت آخرین خیابان ها می سراند و می جوشد و می ریزد آخرین بارش را؛ تن ها با درد از هم می گذرند. سایه ی هم را می نوشند و می بوسند. با پاهای شکسته به دیوار لگد می زنند، پاها آنقدر ساییده شده اند که خطی ندارند، ردی ندارند که روی دیوار بی اندازند. هیچ دیواری نمی ریزد، ما هنوز شرق و غرب مانده ایم. رو به روی هم. در یک اتاق در خیابان سی و ششم. بلوک شرقمان پر از عکس، تور، ترانه با لباس پرچین عروسی است. غرب مان دست فروش است. شرق عکس هایش را از کودکی با نگاه نوک تیز و انگشتان سیاه، سر چهارراه دزدیده است.    




- کپی رایت قانونی است که مکان و زمانمان را تحقیر می کند !




۱ نظر:

راحیل آشناگر گفت...

سلام
مهسای عزیز؛
وبلاگ خوبی داری. با اجازه لینک می کنم. تا بعد