من از مداری نامعلوم به سطحِ سست زمین فرود آمدهام و خوشحالم .. بی وطن، بی مرز .. خط چشمانم استوای وجودم است .. امروز به بیوطنی و غربت نشینیام بالیدم .. خشم، خشونت و خلأ عشق در آن جغرافیا، امروز در نگاه نفرین شدهی هزاران نفر تجلی یافت که با هر پلک زدن طناب آبی و دستان خونی را می ستودند.
پ.ن: تصویرها در من جاری است، بی قانون کپی رایت!
۱ نظر:
من از درک اعجاز تو عاجزم مهسای عزیز
ارسال یک نظر