تا تابستون باید هر چی پول ریز و درشت که دستم میآد رو جمع کنم تا بتونم ماشین بخرم، بعد تابستون سوارش بشم از این سر دنیا به اون سر دنیا از همه آدمهایی که روزی آزارشون دادم، اذیتشون کردم و ندیدمشون حلالیت بطلم. سر راه، دم دروازه هر شهر هم پیاده شم و سوغاتی بخرم که دستخالی پیششون نرم. شاید بعضی از همون آدمها از قبل پیش من سوغاتی داشته باشند یا چیزی که پیش من جا مونده باشه. قابل ذکره که این آدمها معمولاً منتظر آدمی مثل من هم نیستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر